سال نو مبارک... 

مانده ام

با این همه دلتنگی

 چه کنم؟

بعضی وقتها فکر می کنم 
تو اصلا به من فکر می کنی؟
بعضی روزها وقتی بهت فکر می کنم تپش قلب می گیرم
این یعنی تو به من فکر می کنی؟

این روزها هیچ چیز آرومم نمی کنه
وقتی تو نیستی که ازت بنویسم
من محکومم
به ندیدنت
حتی ندیدن خوابت

وقتی تنهایی

سردت می شود

انگار برف

روی استخوان هایت نشسته باشد

(رسول یونان)

این روزها منتظر بهونه م تا بزنم زیر گریه
تو خیابونا قدم میزنم که بارون میگیره ,منم گریه ام میگیره  
بازم احمق میشم دلم خیلی برات تنگ شده

پ ن: رهایی از غم نمی توانم               تو چاره ای کن که می توانی

تنها
مث باد 
رو علفای صحرا
تنها 
مث بطری مشروب
واسه خودش تک و تنها وسط میز

(لنگستون هیوز)

آغاز

ادامه نوشته